تبیین رابطه بین فراموشی سازمانی هدفمند و عملکرد سازمانی با لحاظ نمودن نقش میانجی مدیریت دانش

فراموشی سازمانی، توانايی حذف دانش منسوخ و ناكارآمد است و بخش مهمی از پويايی دانش در سازمان ها محسوب می شود.

تبیین رابطه بین فراموشی سازمانی هدفمند و عملکرد سازمانی با لحاظ نمودن نقش میانجی مدیریت دانش

تبیین رابطه بین فراموشی سازمانی هدفمند و عملکرد سازمانی با لحاظ نمودن نقش میانجی مدیریت دانش

فراموشی سازمانی، توانايی حذف دانش منسوخ و ناكارآمد است و بخش مهمی از پويايی دانش در سازمان ها محسوب می شود. این مقاله به دنبال تبیین رابطه بین فراموشی سازمانی هدفمند و عملکرد سازمانی با لحاظ نمودن مقش میانجی ظرفیت مدیریت دانش می باشد. روش تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، توصیفی - پیمایشی محسوب می شود. جامعه آماری تحقیق، کارکنان اداره کل واحد ارزی بانک ملی در تهران می باشد این تحقیق دارای چهار فرضیه است..  ابزار اصلی گردآوری داده ها، پرسشنامه است. روایی ابزار از طریق روایی محتوا مورد تایید واقع شد.

پایایی ابزار از طریق آلفای کرونباخ مورد تایید واقع شد. برای تحلیل داده های تحقیق از نرم افزار لیزرل  و SPSS استفاده شد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که رابطه مستقیمی بین فراموشی سازمانی و عملکرد سازمان در بانک ملی ایران وجود ندارد و این رابطه به صورت یر مستقیم و نقش میانجی ظرفیت مدیریت دانش مورد تایید واقع شد.

تغييرات و پيشرفت های تكنولوژيكی سال های اخير موجب تغيير شكل محيط رقابتی سازمان ها شده است و اين تغييرات، شركت ها را با چالش ها و فرصت های جديدی مواجه ساخته است. چالش ها به حدی است كه حتی شركت های موفق، ديگر نمی توانند با تكنولوژی و توليد هميشگی، موفقيت را به آسانی تكرار كنند. از اين رو نيازمند استراتژی های جديدی هستند تا علاوه بر اينكه بتوانند به چالش ها پاسخ مناسبی دهند، قادر به استفاده مطلوب از فرصت ها باشند. يكي از مناسب ترين استراتژي هايی كه سازمان ها مي توانند جهت دستيابی و حفظ مزيت رقابتی اتخاذ كنند، تمركز بر روی سرمايه فكری و دانش افراد است و به همين دليل است كه سازمان های امروزی مديريت دانش را عاملی ضروری براي ثبات و موفقيت بلند مدت خود تلقی می كنند. در اين بين توانايي خلق، انتقال و نگهداری دانش شايد مهمترين موضوع مورد نظر در مديريت دانش است. براين اساس و با توجه به ادبيات موجود، می توان به مديريت دانش از دو جنبه توجه كرد؛ در نگاه نخست سازمان بايد به آنچنان شايستگی دست پيدا كند كه بتواند دانش نوين را بياموزد كه در ادبيات مديريت از آن به عنوان يادگيري سازماني نام برده مي شود و در نگاه دوم سازمان بايد داراي آنچنان قابليتی باشد كه بتواند دانش موجود خود را تحت كنترل در آورد، يعنی ضمن جلوگيری از نابودی دانش مفيد خود، در موارد مقتضي توانايي حذف و ناديده گرفتن بخشي از ذخاير دانشي خود را داشته باشد كه از آن به عنوان فراموشی سازمانی هدفمند نام برده ميشود. بنابراين مديريت دانش به دنبال خلق فرايندهايی است كه نه تنها يادگيری و نگهداری آنچه لازم است را تضمين نمايد، بلكه برای عدم يادگيری و اجتناب از آنچه كه مهم نيست، تمهيداتی داشته باشد. به بيان ديگر، براي تكميل يادگيری سازمانی، فراموشی ابزار مهمی است كه مديران موفق آن را به كار می گيرند تا به دانش سازمانی، شكل دهند. علی رغم اينكه تحقيقات نسبتاً وسيعی در خصوص يادگيری سازمانی و مديريت دانش انجام پذيرفته است، اما ميزان توجه به فراموشی سازمانی كمتر بوده است. فراموشی سازمانی به عنوان از دست دادن آگاهانه و ناآگاهانه دانش سازمانی در هر سطحی مورد توجه قرار گرفته است.  به دنبال اين تعريف اوليه، فراموش سازمانی از دو دیدگاه قابل بررسی است؛ اولين ديدگاه اشاره به فراموشی اتفاقی و ناخواسته دارد كه موجب از دست رفتن منابع دانش سازمانی می شود و ديدگاه دوم فراموشی را به عنوان يک فرايند آگاهانه و تعمدی می بيند كه جهت يادگيری سازمانی بهتر، اتفاق می افتد. بر اساس تعريف صاحب نظران، فراموشی سازمانی ناتوانی در يادگيری موضوعات سازمانی نيست، بلكه فراموشی، فرآيندی است كه پس از يادگيری اتفاق می افتد.  از اين رو می توان فراموشی سازمانی را به صورت زير تعريف كرد: فراموشی سازمانی، پيامد مجموعه اقدامات درون سازمانی و برون سازمانی است كه در آن يک سازمان آگاهانه (هدفمند) و يا ناآگاهانه (تصادفی) بخشی از دانش موجود سازمان را از دست می دهد.



فراموشی سازمانی هدفمند  اشاره به مجموعه اقداماتی دارد كه يک سازمان انجام می دهد تا فراموشی داده های غير لازم را تسهيل كرده و از نابودی داده های مفيد جلوگيري نمايد. اين مجموعه اقدامات در سه حوزه برنامه ريزی، اجرا و ارزيابی صورت می پذيرد و در مورد فراموشی تصادفی ذكر اين نكته ضروری است كه مهمترين موضوعی كه سازمان را به سمت فراموشی سوق می دهد، ناتوانی در كسب و انتشار يادگيری است. عدم به كار گيری دانش حاصل از يادگيری، ناتوانی در كدگذاری و مستند سازی دانش و نداشتن انگيزه لازم برای تسهيم آن، مهمترين عوامل فراموشی دانش درسازمان هاست.

در خصوص انواع فراموشی، دی هالن و فيليپس فراموشی سازمانی را در چهار طبقه بر اساس دو بعد روش فراموشی (فراموشی هدفمند در برابر فراموشی تصادفی) و نوع دانش فراموش شده (دانش جديد در برابر دانش موجود)، در نظر گرفتند. 

 ناتوانایی در کسب دانش: اشاره به زمانی دارد كه سازمان نتواند دانش نو ورود را نگهداری كند و آن را به شكل برنامه ريزی نشده ای از دست می دهد.
 نابودی حافظه : اشاره به حالتی دارد كه سازمان به شكلی ناآگاهانه و تصادفی دانش قديمی و در دسترس را فراموش می كند.
 یادگیری زدایی: توانایی شركت در كنار گذاشتن دانش و اطلاعاتی كه ممكن است به موفقيت شركت آسيب برساند. 
 پرهيز از عادات بد: توانايی سازمان در اجتناب از عادات، دستورالعمل ها، فرايندها، عقايد و ارزش های ناشايست كه می تواند برای فعاليت های جاری سازمان مضر باشد.

واضح است كه ناتوانی در كسب دانش و نابودی حافظه از پيامدهای منفی فراموشی و يادگيری زدايي و پرهيز از عادات بد از پيامدهای مثبت آن است كه با وضعيت رقابت پذيری سازمان ها در ارتباط است، به طوری كه گائو و ژانگ نتيجه تحقيق خود را اين چنين بيان مي كنند كه:
 فراموشی سازمانی كنترل نشده (تصادفی) باعث تضعيف رقابت پذيری شركت می شود و فراموشی كنترل شده (هدفمند) از مراحل ضروری يادگيری سازمانی است. به همين ترتيب با مرور ادبيات تحقيق در خصوص رابطه نوع فراموشی و مزيت رقابتی سازمان ها نتايج زير قابل استنباط است.

سازمان تنها به دنبال يادگيری دانش جديد نيست بلكه فراموش كردن دانش قديم نيز مي تواند مد نظر سازمان باشد. به عبارت ديگر اگر يادگيری منافعي را براي هر سازمان به ارمغان مي آورد، يادگيري زدايي (فراموشي  هدفمند) به سازمان كمك مي كند تا بهتر ياد بگيرد .حال با توجه به انواع فراموشی و مزيت های فراموشی هدفمند، اين مقاله فقط به بررسي دو نوع فراموشی آگاهانه (هدفمند) يعنی يادگيری زدايی و پرهيز از عادات بد در رابطه با ساير متغيرهای پژوهش می پردازد. يادگيري سازمانی مرتبط با فرايندهايي است كه سازمان ها به ذخاير دانش و قابليت هاي خود می افزايند. در حقيقت يادگيری بيانگر افزايش در دانش يا تغيير در چيزي است كه در گذشته آنرا می دانستيم (يعنی تصحيح يک اشتباه و خطا يا تغيير از يک نظريه به نظريه ديگر).

تحقيقات اخير، يادگيری سازمانی را به عنوان فرايندی تعريف می كند كه شركت ها دانش جديد را از تجربيات مشترک كاركنان به دست می آورند، به طوری كه اين دانش بر روی رفتارها و بهبود توانایی های شركت اثر می گذارد. به همين صورت يادگيری سازمانی به عنوان انباشت تجارب از طريق فرايندها و فعاليت ها گوناگون در سازمان معرفی می شود. 


تهیه شده توسط: محمد میربلوکی
 

برای دریافت متن کامل مقاله تبیین رابطه بین فراموشی سازمانی هدفمند و عملکرد سازمانی، کلیک کنید.



 

سال ها همراهی بزرگان صنعت پخش افتخار ماست.

با ما در تماس باشید